0

آیا شبکه کوانتومی توانند منجر به جاودانگی انسان شود؟

شبکه کوانتومی تاثیر شبکه کونتومی بر زندگی اسان جاودانگی انسان انسان جاودانه کوانتوم و جاودانگی انسان جاودانه شدن انسان با شبکه کوانتومی
ثبت شده 3 سال پیش توسط کوثر نازاریان ویرایش شده در 1400/3/13

می خواهم بدانم آیا ممکن است انسان جاودانه بماند و اینکه شبکه کن تو می تواند چنین اثری بر انسان بگذارد ممنون

آیا شبکه کوانتومی توانند منجر به جاودانگی انسان شود؟

1 جواب

0
3 سال پیش توسط: پریسا قلی زاده

آیا شبکه عصبی کوانتومی می‌تواند منجر به جاودانگی انسان شود؟

شکل ۱. شبکه عصبی کوانتومی

شکل ۱. شبکه عصبی کوانتومی

منتشر شده در thenextweb به تاریخ ۱۰ می ۲۰۲۱
لینک منبع Could quantum neural networking lead to human immortality?

هیچ مدرکی وجود ندارد که شما خواهید مرد. این را اشتباه نگیرید؛ شواهد زیادی وجود دارد. اما دلیل آن ریاضی است، و مرگ تنها در نگاه به گذشته قطعی است. به همین دلیل است که هر تحقیقی که مرزهای آنچه را که ما می‌توانیم مشاهده کنیم، آزمایش کنیم، و تکثیر کنیم در مورد جهان پر‌هرج‌و‌مرج مکانیک کوانتومی جابه‌جا می‌کند، هیجان‌انگیز است. عمل عجیب‌و‌غریب در فاصله‌ای دور می‌تواند بلیط ما به سوی جاودانگی باشد.

یک تیم بین‌المللی از محققان به تازگی کاری را منتشر کرده‌اند که درگیری کوانتومی در یک مقیاس کلان بی‌سابقه را نشان می‌دهد.

طبق یک گزارش از دیوید نیلد Science Alert : ابعاد مورد بحث هنوز هم از دیدگاه ما بسیار کوچک هستند - این آزمایش‌ها شامل دو استوانه آلومینیومی کوچک یک پنجم عرض موی انسان است - اما در حوزه‌ی فیزیک کوانتوم آن‌ها بسیار بزرگ هستند.

اتصال، ویژگی مکانیک کوانتومی است که در آن می‌توان یک ذره را برای پاسخ به تحریک ذره دیگری ساخت که در آن با فاصله از هم جدا شده‌اند. به عبارت دیگر: اگر دو ذره را به هم وصل کنید و یکی از آن‌ها را قلقلک دهید، هر دو می‌خندند. نکته جالب در اینجا این است که محققان موفق شدند طبل‌های آلومینیومی کوچک را به هم وصل کنند. آن‌ها درگیری در سراسر طبل‌ها را با اندازه‌گیری ارتعاشات مشاهده کردند.

در واقع، یک درامر در یک صحنه طبل خود را می‌نواخت و صدا به طور همزمان به درامی در آن طرف صحنه از راه دور منتقل می شد. این چیزی است که فیزیک‌دانان امیدوارند با شبکه‌های ارتباطی کوانتومی انجام دهند: ارتباط فوری و غیرقابل اتصال از طریق تله‌پورت.

شکل ۲. طبل‌های آلومینیومی کوچک

شکل ۲. طبل‌های آلومینیومی کوچک

این کار راه درازی را به سمت پر کردن شکاف بین فیزیک کوانتومی و کلاسیک طی می‌کند. اگر به افزایش مقیاسی که در آن می‌توانیم شاهکارهای قابل‌مشاهده مکانیک کوانتومی را انجام دهیم، ادامه دهیم، در نهایت به طور کامل از قلمرو کلاسیک خارج می‌شویم.

وقتی به جایی رسیدیم که مثلا می‌توانیم کل سیارات را در هم گره بزنیم، به سختی می‌توان بین فیزیک کلاسیک و کوانتوم تفاوت قائل شد.

اما قبل از اینکه به تکنولوژی تله‌پورت در مقیاس سیاره دست یابیم، به احتمال زیاد کاربردهای جالب دیگری برای گرفتار شدن پیدا خواهیم کرد. ایده اصلی در اینجا این است که، از لحاظ نظری، اطلاعات را می‌توان بین هر تعداد شی درگیر در هر فاصله ارسال کرد.

این سوال را ایجاد می‌کند: آیا دو شبکه عصبی می‌توانند درگیر شوند؟ اگر ما به طبل‌های آلومینیومی در تحقیق فوق نگاه کنیم، ممکن به نظر می‌رسد. به دو کیت درام گره خورده با تعداد زیادی طبل و سنجش متفاوت فکر کنید، که همه آن‌ها توسط یک طبل‌زن نواخته می‌شوند.

اگر این کیت‌های درام تنها شبکه‌های عصبی کوچکی باشند که برای تولید مربا مورد استفاده قرار می‌گیرند، پس می‌توانیم تصور کنیم که آن‌ها تا میلیاردها و میلیاردها طبل مقیاس‌گذاری شده‌اند. تصور می‌شود مغز انسان یک شبکه عصبی ارگانیک باشد. دانشمندان بر این باورند که این شبکه بسیار شبیه به شبکه‌های عصبی است که توسعه‌دهندگان AI برای تقلید از هنر یا ایجاد DeepFakes از آن استفاده می‌کنند.

البته مغز ما بسیار پیچیده‌تر است. اما دلیل آن این است که اگر ما می‌توانیم یک سیاره یا یک شبکه عصبی را تصور کنیم: چرا نمی‌توانیم مغز خود را با یکدیگر یا با یک شبکه عصبی مصنوعی متحد کنیم؟

چه اتفاقی می‌افتد اگر شما بتوانید آگاهی خود را در شبکه‌های مختلف به اشتراک بگذارید؟ در نهایت، اگر یکی از آن شبکه‌ها خراب شود یا رایانه‌ای که در آن کار می‌کند دیگر متوقف شود، آیا نمی‌توانید فقط آن دستگاه را تعویض کرده و به مبادله ادامه دهید؟

یا چه می‌شد اگر می‌توانستیم از درگیری کوانتومی استفاده کنیم تا ذهن خود را با مغز دیگران، مانند یک ذهن ووکلان، گره بزنیم؟ شاید ما حتی بتوانیم مغزهای خالی پرورش دهیم تا هوشیاری خود را از طریق گرفتار شدن در موردی که اولین عملکرد معیوب مغز ما رخ می‌دهد، تکرار کنیم.

متاسفانه این حدس و گمان در واقعیت ریشه ندارد. واقعیت این است که ما کاملا فیزیک کلاسیک و کوانتومی را یکپارچه نکرده ایم. دانشمندان بر این باورند که یکی از ویژگی‌های مکانیک کوانتومی به نام دیکورژی، مانع بزرگی را برای حفظ آگاهی در قلمرو کوانتومی ایجاد می‌کند.

این نکته را شولد و همکارانش متذکر شدند، در سال ۲۰۱۴ در یک مقاله از پیش نوشته شده در مورد شبکه‌های عصبی کوانتومی (QNN ها) بحث کردیم: اگرچه QNN ها نزدیک به بحث در مورد «شبه بودن مغز» بالقوه هستند، اما قصد ندارند عملکرد مغز ما را از نظر مکانیک کوانتوم توضیح دهند.

نورون‌ها اشیاء ماکروسکوپی با پویایی در مقیاس زمانی میکروثانیه هستند، و یک قرآن که به صورت نظری دو حالت کوانتومی را معرفی کرده است، به فرآیندی اشاره دارد که شامل میلیون‌ها یون در یک فضای محدود است، که منجر به تخمین زمان تجزیه به ترتیب ۱۰−۱۳ ثانیه و کمتر می شود، بنابراین بعید به نظر می‌رسد که اثرات کوانتومی در پردازش اطلاعات عصبی نقش داشته باشند.

این بدان معنا نیست که این کار ممکن نیست، اما چیزی بیش از مقیاس‌گذاری آزمایش‌های کوانتومی برای فهمیدن این که چگونه ذهن‌های‌مان را به مغزهای یدکی و یا بر روی تراشه تبدیل کنیم، لازم است.

آیا هشیاری کوانتومی وجود دارد؟

دکتر میر شهرام صفری | Dr. Mir Shahram Safari 2018/04/22 دیدگاه 4,845 بازدید

3.6 / 5 ( 5 امتیاز )

نوروسافاری | علیرغم تمامی تحقیقات انجام شده، هنوز اطلاعات کمی درمورد چگونگی عملکرد مغز انسان داریم و حتی به نسبت اطلاعات کمتری درمورد اسرار «هشیاری» وجود دارد. دانشمندان درمورد اصل وجود هشیاری در خارج از حیطه توهمات ناشی از خیالات مشترک خود ما، اختلاف نظر دارند. برخی بر این باورند که هشیاری به ­صورت مستقل وجود دارد، اگرچه ما در تلاش برای درک خاستگاه آن، مبحث فیزیک کوانتوم را مطرح کرده ­ایم.

به گزارش نوروسافاری از فیوچریسم، احتمالاً این مبحث تا حدودی به این دلیل «اثر ناظر» یکی از اساسی­ترین انگاره­ های دانشمندان را مبنی بر این که یک هدف و یک واقعیت قابل مشاهده وجود دارد خواه به آن بنگریم یا خیر را به چالش کشیده است. آشکار شدن این واقعیت که مشاهده و سنجش اثرات کوانتومی باعث تغییر رفتار آن­ها می­شود، دردسر ساز است، اما در عین حال بیانگر این ایده است که هشیاری به خودی خود بخشی از نظریه کوانتوم است. به­ علاوه، همچنان که انسان­ها هوش مصنوعی را ایجاد می­کنند، با وجود تمام دستاوردها در این زمینه، هنوز (حداقل تا کنون) نتوانسته در زمینه مسائلی که به راحتی به ذهن ما خطور می­کند، ماهر شود. ما محدود به دیدن انعکاس­های تاری از خودمان در کامپیوترهای کوانتومی هستیم، که نوید دستاوردهایی بیش از دستاوردهای رایانه­ های معمول را می­ دهد.

با این حال، راجر پنراس، فیزیکدان انگلیسی بود که دریافت علاوه بر اثر ناظر، مکانیک کوانتومی نیز در هشیاری دخیل است. به­ طور اخص، او بر این باور بود که احتمالاً رویدادهای کوانتومی بر ساختارهای مولکولی مغز برای تغییر حالت خود و شلیک نورون­ها به شیوه ­های متفاوت تأثیرگذار باشد؛ این تأثیرات واقعی کوانتومی در مغز وجود دارد.

درزمینه تمامی کارهایی که ما می­توانیم در حوزه مغز به انجام برسانیم، نقاط ضعفی نیز وجود دارد و شاید مشکوک بودن به وجود هشیاری کوانتومی یکی از آن­ها باشد. ما به دلیل توانایی­های سطح بالای پردازش الگو، از هوش برتر برخورداریم، اما این واقعیت نیز به­ خوبی اثبات شده است که مغز انسان مستعد دیدن الگوهای معنی­ دار در موقعیت­هایی است که این الگوها در واقع اصلاً وجود ندارند؛ برای مثال در میان نویزهایی بی­ معنی این امکان وجود دارد که ذهن ما – که به نوعی، ماشین تولید معنی می­باشد- به اشتباه خود را در حالت تأثیرات کوانتومی فرض کند. آیا این درست است که تصور کنیم عدم توانایی ما در درک هر دو مفهوم هشیاری و مکانیک کوانتوم به ارتباط عمیق­تری در این بین اشاره دارد؟

جهان مشارکتی ما

این پرسش فراتر از علاقه صرف به فلسفه مطرح می­ شود که: اگر در واقع ارتباطی بین مکانیک کوانتومی و هشیاری انسان وجود داشته باشد، آیا بروز هر نوع پیشرفت عمده در هر یک از این دو حیطه می­تواند به درک ما از هر دو حیطه کمک کند؟ برای مثال، پیشرفت­هایی در محاسبات کوانتومی می­تواند ما را قادر سازد تا تقویت و ساخت مغز برتر را تحت کنترل در آوریم و هشیاری را روی ماشینها بارگزاری نماییم که راهی به سوی نوعی از جاودانگی می­گشاید. درک بهتر از این دارایی می­تواند به ما بیاموزد که چگونه می­توان ایده ­های متعدد و در عین حال منحصر به فرد را به­ صورت همزمان تجمیع کرد.

یا شاید ما به ­شیوه­ای اشتباه به این موضوع پرداخته ­ایم. هنگامی که ما مکانیک کوانتومی را مورد بررسی قرار می­ دهیم، این پرسش پیش می­آید که آیا ما از طریق سنجش باعث ایجاد اختلال در تأثیرات می ­شویم یا آگاه بودن  نسبت به سنجش است که بر هشیاری ما تأثیرگذار بوده و موجب اختلال می ­شود. آیا این امکان وجود دارد که دانستن این که چگونه به درستی بیاندیشیم – دستیابی به هشیاری کوانتومی- به ما امکان دهد تا برای اولین بار درک صحیحی از مکانیک کوانتومی داشته باشیم؟ ما همواره تا حدودی، بخشی از جهان مشارکتی “ویلر” بوده ­ایم به ­طوری که در عین ثبت تاریخ خودمان، تفاسیر خود را به واقعیت وام داده ­ایم.

در حال حاضر، اکثر افراد جامعه علمی به اثرات کوانتومی در مغز نگاهی شکاکانه دارند – که پاسخی مناسب در این وهله است. فرار و عقب نشینی سریع از نظریات هشیاری کوانتومی در جامعه علمی، بخشی از دوران نوین هشیاری کوانتومی است و  صنایع کوچکی که توسط خیل کثیری از وبلاگ نویسان مشتاق که درمورد مباحثی مانند تله ­پاتی، زندگی پس از مرگ و حرکت اجسام توسط ارواح می­نویسند و صنعتگرانی که مشغول به فروش محصولات هنری و … هستند از آن سر بر می­ آورند.

اینکه هشیاری بر مکانیک کوانتومی تأثیر می گذارد یا نه و اینکه در نهایت ما به نظریه کوانتوم نیازمندیم تا به درک کامل از چگونگی کارکرد مغز دست یابیم یا نه، در حال حاضر می­توانیم از نگرانی خاطر مفیدی که این برقراری این ارتباط فراهم آورده است، لذت ببریم!  نظریه کوانتومی ما را مجبور به خروج از محدوده آرامش جمعیمان کرده است چون ما را وادار به پیدا کردن روشهای جدیدی ار اندیشیدن کرده و باعث شده خودمان را به شکل موجوداتی بیابیم که داخل تئوریهای خودساخته شان زنگی می کنند!

خدا چیست؟ آیا کوانتوم وجود خدا را اثبات می کند؟!

333

توسط  در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴فلسفه ی کوانتوم

در این مقاله میخواهیم اساسی ترین سوال هر انسانی را مطرح کرده و در علم و به طور اختصاصی تر در کوانتوم، به دنبال وجودی به نام خداوند بگردیم. آیا می توانیم وجود خداوند را با دلایل علمی اثبات کنیم؟! با دیپ لوک همراه باشید…

اگر یادتان باشد در مقاله ای تحت عنوان “آیا کوانتوم به فلسفه نیاز دارد؟” در مورد لزوم وجود فلسفه در کنار علم، بحث کردیم. با نتیجه ای که گرفتیم حالا به سراغ چالش های فلسفی نظریه ی کوانتوم رفته و آنها را بررسی می کنیم. اولین و بزرگترین سوالی که می تواند هر یک از ما را به عنوان یک انسان متعالی، درگیر کند، اثبات وجود خداست: یک قدرت و شعور نامتنهاهی که خالق کل کائنات است. اما سوال مهم تر اینجاست که در کجا باید به دنبال خدا بگردیم؟ در فلسفه، در ادبیات یا در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی یا حتی در وجود خودمان؟ اندیشمندان مختلف در این مورد، نظرات مختلفی داشته اند. از آنجایی که در دیپ لوک، دنیای کوانتومی را رصد می کنیم، در این مطلب هم سعی می کنیم سوال خود را در این حوزه، بررسی کنیم.

علم فیزیک را می توان مادر علوم تجربی نامید و احتمالا به همین دلیل است که اکثر کسانی که در علم، به دنبال خداوند می گردند، به سراغ فیزیک می آیند. از ابتدای قرن بیستم که سرو کله کوانتوم در فیزیک، پیدا شد، این داستان بسیار جنجالی تر و البته پیچیده تر شد. علمی که برای اولین بار، قانون علیت را به نوعی، زیر سوال برد. به همین دلیل، دوره تولد کوانتوم را می توان یکی از نقاط عطف درگیری فلسفه و علم دانست. به جرات می توان گفت، بسیاری از بنیان گذاران کوانتوم  (یا همه آنها)، فلاسفه بزرگی بودند که به شدت از تفسیر خود از مکانیک کوانتومی، دفاع می کردند. (در آخرین قسمت کلاس های درس کوانتومی، مهم ترین این مکاتب فلسفی را بررسی خواهیم کرد).

دانشمندان فیلسوف همواره به سه دسته تقسیم می شوند: عده ای خدا باور و عده ای ملحد یا خداناباور که هر کدام می کوشند به کمک استدلال های علمی، وجود خدا را اثبات یا رد کنند. هنوز هیچ پیروزی از میدان این نبرد، بیرون نیامده است! شاید اصلا نبرد در این میدان اشتباه باشد: این نظر دسته سوم دانشمندان فیلسوف است! به نظر آنان، نباید در علم به دنبال خدا گشت. آنها معتقدند علم در درجه ای قرار ندارد که بتواند یک موجود فرامادی را اثبات کند و شاید هیچگاه هم به چنین درجه ای نرسد! هنوز مشخص نیست حق با کدامیک از این سه دسته است. هر کس می تواند با مطالعه استدلال ها این سه دسته، به یکی از آنها بپیوندد.

یکی از استدلال های اثبات خداوند که توسط پروفسور Fr. Robert Spitzer در کتاب New Proofs for the Existence of God (نشانه های جدیدی برای وجود خداوند) آمده را می توانید از فایل زیر مطالعه کنید.

centralgalactic512

اثبات وجود خدا به کمک علم (نوشته پروفسور اسپیتزر)

اثبات وجود خداوند در تاریخ علم، بحث های زیادی را به وجود آورده است. بسیاری از دانشمندانی که البته فیلسوفان بزرگی هم هستند، به ذاتی لایتناهی به نام خداوند اعتقاد دارند و البته عده ای دیگر مانند استیون هاوکینگ، وجود چنین قدرتی را بیهوده و غیرلازم می دانند.

برای پاسخ به این سوال که آیا خداوندی جهان را خلق کرده است، باید قدم به قدم  مراحل زیر را طی کنیم:

۱- هرچیزی که آغازی دارد، علتی دارد.

۲- کائنات، آغازی داشته است.

۳- بنابراین کائنات هم علتی دارد.

قدم اول همان قانون علت و معلول است که می گوید هر معلولی، علتی برای به وجود آمدن دارد، در غیر اینصورت ماده از هیچ به وجود آمده است که به هیچ وجه منطقی نیست.در گام دوم باید اثبات کنیم که جهان آغازی داشته است و برای اینکار از علم کمک میگیریم و  در مرحله ی سوم فقط باید از مرحله ی قبل، نتیجه گیری کنیم.

شواهد آغاز جهان

برای اثبات آغاز داشتن کائنات، چندین شاهد و دلیل علمی در دست داریم. یکی از این شواهد، قوانین ترمودینامیک هستند که به صورت زیر بیان می شوند:

قانون اول: میزان کل انرژی-جرم در جهان، ثابت است.

قانون دوم: میزان انرژی در دسترس برای کار در حال کاهش است یا به عبارت دیگر انتروپی در حال افزایش و در حال رفتن به سمت ماکسیمم است.برای کسانی که با مفهوم انتروپی آشنایی زیادی ندارند باید بگویم که انتروپی یک کمیت ترمودینامیکی بوده و معیاری از نحوه ی توزیع انرژی است، به طوری که هر چه میزان پخش انرژی بیشتر باشد، انتروپی نیز بیشتر خواهد بود. به نظر من اینکه از انتروپی به عنوان “بی نظمی” یاد می کنند، کاملاً اشتباه است، در طبیعتی با چنین قوانین دقیقی، بی نظمی معنا ندارد، درواقع وقتی تمام انرژی در یکجا متمرکز شده باشد، انتروپی مینیمم(مانند آغاز جهان) و زمانیکه انرژی بین بخش های مختلف به طور یکسان، پخش شده باشد، انتروپی ماکسیمم مقدار خود را دارد که این یعنی عدالت، نه بی نظمی!

بگذریم، حالا باید از این دو قانون نتیجه گیری کنیم: اگر میزان کل انرژی-جرم محدود باشد و میزان انرژی قابل استفاده، در حال کاهش باشد، بنابراین جهان نمی تواند تا ابد وجود داشته باشد وانرژی اش روزی تمام خواهد شد. هر بخش از جهان، دمای یکسانی (انتروپی ماکسیمم) خواهد داشت. بنابراین نتیجه ی واضح این است که جهان در زمان معینی و با مقدار بسیار زیادی انرژی  آغاز شده است و اکنون در حال مصرف این انرژی است.

در اخترفیزیک نیز، کشف مهمی وجود دارد که به آغاز و خلق کائنات اشاره دارد و ثابت شده است که جهان ما در حال تورم و انبساط است و تا ابد به این تورم ادامه خواهد داد. این کشف، دلیلی قوی است که ثابت می کند جهان در حال تورم، روزی در یک نقطه متمرکز بوده و در واقع شروعی در زمان داشته و از یک زمان خاص آغاز شده است.

پس چه کسی خدا را خلق کرده است؟!!

حال ممکن است برای عده ای این سوال پیش بیاید که اگر هر چیزی که آغازی داشته، حتما علتی و خالقی هم دارد، پس خالق خدا کیست؟ پاسخ به این سوال در فهم نکته ی ظریفی نهفته است: ما در استدلال خود گفتیم هر چیزی که آغازی داشته باشد، علت و خالقی خواهد داشت، اما مسئله اینجاست که خدا آغازی نداشته است! طبق قانون نسبیت عام اینشتین که در کنار کوانتوم، یکی از نظریات انقلابی قرن بیستم بود و  آزمایش ها هم آن را اثبات کرده اند، زمان به ماده و فضا ارتباط دارد، بنابراین زمان خودش با ماده و فضا آغاز شده است! پس بحث کردن در مورد زمان قبل از خلق کائنات کاملاً اشتباه است. زیرا زمان خود با کائنات متولد شده است. اما خدایی که ما از او حرف میزنیم خالق کل کائنات و من جمله زمان است! بنابراین خدا با زمانی که خودش آن را آفریده، محدود نمی شود و در آن نمی گنجد.در نتیجه خداوند، آغازی در زمان نداشته و در نتیجه نیازی به علت و خالقی ندارد! در مقالات آینده خواهیم دید تفسیر کپنهاگی مکانیک کوانتوم  هم خدا را بیرون از سیستم مشاهده کننده و مشاهده پذیر قرار می دهد. تفسیر کپنهاگی می گوید واقعیت، معلول اندازه گیری است و تا ما چیزی را اندازه گیری نکنیم آن چیز وجود نخواهد داشت! اگر تمام این دلایل را کنار هم بگذاریم، می توانیم نتیجه بگیریم که کائنات توسط یک قدرت ماورای کائنات و فوق طبیعی خلق شده است. این شواهد همچنین نشان می دهند که این قدرت فوق جهانی، بسیار باهوش و باشعور است.

از طرفی افرادی مانند استیون هاوکینگ و ریچارد داوکینز، که اولی یک فیزیکدان نظری و دومی یک زیست شناس فرگشتی است، هر کدام با استفاده از حوزه تخصصی خود، وجود خداوند را رد می کنند. مثلا هاوکینگ می گوید در کوانتوم، ذره می تواند از هیچ به وجود آید. در حالیکه این استدلال، کمی عوام فریبانه است، چرا که مفهوم “هیچ” در فیزیک با مفهوم آن در عوام، تفاوت دارد. در واقع، “هیچ” در عوام به معنای “عدم” است، در حالیکه “هیچ” در فیزیک، یک میدان است و به معنای عدم نیست. بنابراین، لازم است در مورد هر استدلالی (چه در اثبات و چه در رد خدا) کاملا تحقیق کنید و  تنها به این دلیل که یک دانشمند مشهور آن را بیان می کند، قانع نشوید!

ترجمه: مریم شجاعی – وبسایت نوروسافاری

ویرایش علمی و ادبی: دکتر میر شهرام صفری

لینک منبع اصلی:

Scientists Are Exploring a Link Between Our Minds and the Quantum Worl

 

loader

لطفا شکیبا باشید ...